English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4864 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
there is no occasion for fear U ترس هیچ مورد ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hand U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
handing U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
Other Matches
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
it does not weigh with me U ندارد
there is no style about her U ندارد
he is not of that stamp U را ندارد
flicker free U ی ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
It is no trouble at all. U زحمتی ندارد
he hasno notion of going U سر رفتن ندارد
he is out of huomor U دماغ ندارد
Nothing is quite impossible. U کارنشد ندارد
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
it does not matter U اهمیت ندارد
it is well enough U عیبی ندارد
it lacks soul U روح ندارد
hadn't U ندارد نبایستی
it is nothing out of the way U غرابتی ندارد
it is nothing new U تازگی ندارد
it is of no weight U قدرواهمیتی ندارد
there is no limit to it U اندازه ندارد
it is a soft snap U کاری ندارد
dont mention it U اهمیت ندارد
he has no excuse what U عذری ندارد
he has an a. to grind U غرضی ندارد
he has no manners U اداب ندارد
Don’t mention it. U قابلی ندارد.
No problem at all. It is quite all right . U مانعی ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U مقصودی ندارد
no object U اهمیت ندارد
he has nothing of his own U چیزی ندارد
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
no matter U اهمیت ندارد
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
that in nothing to me U برای من اهمیتی ندارد
there is no exception to that rule U ان قانون استثناء ندارد
it matters little U چندان اهمیت ندارد
she cannot bear heat U طاقت گرما را ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
irons in the fire <idiom> U وقت سرخاراندن ندارد
many hands make light work <proverb> U یک دست صدا ندارد
She never gets any gratitude . U دستش نمک ندارد
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
He cant stand the sight of us. U چشم ندارد ما را ببیند
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
That is quitw O. K. That is fine. U هیج اشکالی ندارد
Nothing is impossible . U کار نشد ندارد
there is no reason U هیچ دلیل ندارد
it takes two to tango <idiom> U [یک دست صدا ندارد]
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
he means well U قصد بدی ندارد
de facto standard U سسهای اعتبار به آن ندارد
he hasno notion of going U خیال رفتن ندارد
crying is useless U گریه سودی ندارد
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
he hasno notion of going U میل رفتن ندارد
he is nothing to me U بتمن خویشی ندارد
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
it is indifferent to me U برای من چه اهمیتی ندارد
he is at a loose end U کار معینی ندارد
he is indisposed to go U میل برفتن ندارد
it differs nothing from U هیچ فرقی با .....ندارد
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
it is of no moment U هیچ اهمیت ندارد
it is of no importance U هیچ اهمیت ندارد
it is of little worth U چندان ارزشی ندارد
h does not w.much U چندان وزنی ندارد
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
domain U برنامهای که حق کپی ندارد
domains U برنامهای که حق کپی ندارد
That's not so! U این حقیقت ندارد!
his intentions are good U خیال بدی ندارد
you are welcome U کاری نکردم اهمیت ندارد
it boots not to complain U گله گذاری سودی ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
He is unpredicateble. He acts haphazardly. U کارش حساب وکتابی ندارد
e. wear U پارچه ایی که مرگ ندارد
it is not worth my while U نمیارزد برای من ارزش ندارد
confession and avoidance U باط ندارد و اثرش به سوداوست
out of one's element <idiom> U جایی که به شخص تعلق ندارد
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
The full man does not understand a hungry one . <proverb> U سیر از گرسنه خبر ندارد .
It is in the bag . It is a dead cert. U ردخورد ندارد (حتمی است )
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> U یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
he has no friends U او هیچ دوست و اشنایی ندارد
The very idea ! U معنی ندارد ! ( قبیح است )
they are of no historical U هیچ اهمیت تاریخی ندارد
he does nothing but talk U کاری جزحرف زدن ندارد
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
from immemorial times U اززمانی که کسی بیاد ندارد
My French is not up to much. U فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
It isn't anything like her. U او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
there is no precedent for this U این چیز سابقه ندارد
there is no p of his going U رفتن وی هیچ امکان ندارد
it is immaterial U ناچیز است اهمیت ندارد
He hasnt a mind of his own. U ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
His remarks are unfounded. U حرفهایش پایه واساسی ندارد
His greed knows no limits. U حرص وطمع اش اندازه ندارد
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
it is of no use talking U سخن گفتن سودی ندارد
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
null U رشتهای که هیچ حرفی ندارد
There is nothing wrong with it. U این هیچ ایرادی ندارد.
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
The poor fellow ( guy ) is restless. U بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
There are no vacancies at the hotel. U هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
blind letter U نامهای که نام ونشان روشن ندارد
monogamist U مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
singleton U ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
He is only half a man . U مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
He is in a bad way (poor circumstances). U وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
There is no harm in trying. U امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
There is no disagreement among us. U اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
no address operation U دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
Your proposal has little practical value . U پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
It is a case of tit for tat . U چیزی که عوض داد گله ندارد
It doesnt make any difference to me . U برای من فرقی نمی کند (ندارد)
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
the interest of it is gone U دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
coram non judice U درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
... if you don't mind my asking U ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
linear U برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
The dilemma has no simple answers. U این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> U صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
Your passport is no longer valid. گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
He hasn't had much of an appetite lately. U به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
neither fish nor fowl <idiom> U چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
bohemians U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
bohemian U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
There is no argument about that. U حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
There is nothing to it . U هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است )
indeterminate vowel U حرف مصوتی که صدای معین یا اشکاری ندارد
He has not a penny to bless himself with . <proverb> U یتى یک پنى ندارد که خرج خود کند.
These statistics speak for themselves. U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
outpensioner U کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
It is no use crying over spilt milk . <proverb> U بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
gentleman at large U کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
camera-shy U کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
fixed bridge U پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
novices U جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
static U حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
dense index U لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
uptime U مدت زمانی که یک وسیله کار میکند و خطا ندارد.
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
He is not too educated, but has plenty of horse sense . U تحصیلات چندانی ندارد ولی فهم وشعور دارد
random U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
novice U جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
Ill got ill used. <proverb> U چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
randomly U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
He dosent wish to be obligated to any one . U میل ندارد زیر بار منت کسی باشد
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
freethinkers U کسی که دارای فکر ازاد است وبمذهب کاری ندارد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2مهرآسا
1چیزی که عوض داره گله نداره
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com